حاجیه خانم کارآفرین
حاجیه خانم کارآفرین
حاجیه متولد 1305 تهران است. در 17 سالگی پس از ازدواج به تبریز کوچ کرد. اصلیت وی آذری است وی همشیرۀ بزرگ هنرمند کشور شادروان سیدابوالفتح رسام عربزاده، مشهور به رسام عربزاده طراح معروف فرش است. هنر در خانواده حاجیه موروثی است لذا او نیز در جوار برادر، بافت و طراحی دوختنیها همچون فرش، رومیزی، گلدوزی و میلهبافی را بخوبی فرا گرفت. پس از چند سال اقامت در تبریز و مهاجرت مجدد به تهران، سرانجام به شیراز مهاجرت و با تنگدستی و مشقت به تربیت فرزندانش پرداخت. وی دارای یک دختر و سه پسر میباشد. حاجیه تعریف میکند که احتمالاً خانواده وی از مهاجران به تبریز بودهاند چون فامیل اولیه او«زیدی لطیفی» بوده که بعدها به رسام عربزاده مشهور شده است.
حاجیه که هنوز ماشاءالله سرپا و سرزنده هستند، مدتها در سن سالخوردگی به مربیگری بانوان سالمند در کانون سالمندان شهر شیراز میپرداخت و تنها در این دو سه سال اخیر در تنهائی به مطالعه روانشناسی و بافندگی علائق شخصی میپردازند. اخیراً در بازدیدی که از آپارتمان کوچک او در کوی گلستان شیراز داشتیم، متوجه شدیم که چند روز پیش از پلکان آپارتمان سقوط و صورت و چشمان وی دچار آسیب شده که خوشبختانه پس از مداوای اولیه، بهبودی حاصل و ایشان در سن 87 سالگی به بافندگی میپردازند. گفتگوی زیر حاصل مصاحبه خبرنگار ما با ایشان است:
سلام. خانم رسام از اینکه دعوت ما را پذیرفتید سپاسگزاریم. اگر ممکن است شمه کوتاهی از خودمان جهت خوانندگان بفرمائید.
ج. من هم از روزنامه آسیا که این اهمیت را برای هنرمندان قائلند متشکرم. بطور خلاصه من در یک خانواده متوسط به دنیا آمدم. پدرم سیدحسین زیدی لطیفی، از شاگردان استاد کمالالملک بودند که با طراحی و نقاشی و مجسمهسازی روزگار میگذراندند و در دانشکده هنرهای زیبا مشغول خدمت بودند. در آن روزگار درس و مشق هنوز اجباری نشده بود و کمتر دختری به مدرسه راه مییافت. در خیابان بوذرجمهر بزرگ شدم و تا کلاس ششم ابتدائی درس خواندم. دارای یک برادر (شاوران استاد بزرگ رسام عربزاده) و سه خواهر میباشم.
دورۀ ابتدائی را تا کلاس پنجم در «دبستان نبات پهلوی تبریز» گذراندم و کلاس ششم به تهران مهاجرت کردیم. دارای سه فرزند، یک دختر و سه پسر هستم که یکی از پسرانم ساکن آلمان و دو فرزند دیگرم ساکن ایران هستند.
س- از چه سالی به هنر علاقمند شدید و چگونه به فرشبافی و قلاببافی روی آوردید؟
ج- همانطوری که گفتم پدرم شادروان سید حسین زید لطیفی (از شاگردان کمالالملک نقاش شهیر ایرانی)، هنرمند و در دانشکده هنرهای زیبا مشغول کار بود. پدرم از همان کودکی میلهبافی، قلاببافی و فرشبافی را بمن آموخت. در آن روزگار دخترها بیشتر در خانه مشغول کار بودند و کار بیرون از خانه چندان عمومیت نداشت.
س- شما در تهران متولد، در تبریز بزرگ شدید و در تبریز ازدواج کردید، بعدها به تهران آمدید. چه شد که سر از شیراز درآوردید؟
ج- دخترم در تبریز به دنیا آمد. اما پس از مدتی همسرم که در کار فروش فرش بود، به تهران مهاجرت که ما هم به تبعیت به تهران آمدیم. دو پسرم در تهران متولد شدند. چهل ساله بودم که بعلت مهاجرت همسرم به شیراز آمدیم و از همان سال تاکنون ساکن شیراز هستم.
س- زندگی خود را چگونه میگذرانید؟
ج- از همان ابتدای مهاجرت به شیراز، به هنر میلهبافی، قلاببافی و فرشبافی پرداختم. به ویژه در میلهبافی و قلاببافی سرآمد شدم و برخی از تابلوهایی که بدینطریق بافتهام بسیار زیبا و چشمگیر هستند. همیشه فکر میکردم چگونه میتوان از کمترین امکانات اثری ویژه خلق کرد. از مدتها پیش در «کانون جهاندیدگان» که ویژه سالمندان و زیر نظر آقای شفیعی قرار داشت به آموزش بانوان سالمند پرداختم که تا حدود دو سه سال پیش این موضوع ادامه داشت.
س- چرا این آموزش را قطع کردید؟
ج- متأسفانه بعلت کهولت سن و مشکلات جسمی دیگر قادر نیستم همچون گذشته به فعالیت خود ادامه دهم. لذا در منزل برای وقتگذرانی و علائق شخصی به کارهای خاص بافندگی پرداختهام که نمونههای آن را مشاهده میکنید.
س- این طرحهای زیبای رومیزی و روفرشی را از چه چیزی درست کردهاید؟
ج- من میخواستم ثابت کنم زنان در کشور سهم خاصی دارا هستند لذا فکر کردم در شرایط فعلی که نسبت بیکاری در کشور زیاد است چگونه میتوان با کمترین امکانات اثری را خلق کرد که با فروش آن علاوه بر گذران معیشت زندگی، با کارآفرینی و توانمندسازی زنان بخشی از بیکاری بانوان و دختران تازه وارد بازار کار را مشغول کرد. لذا با استفاده از کیسه زباله و تکه کردن آن (کیسه زبالهها را بصورت یک مربع یا مستطیل در میآورند و با قیچی به صورت تکههای موازی برش میدهند) و بافتن آنها، این رومیزی ، روفرشیهای زیبا را درست میکنم.
س- خانم رسام، واقعاً اگر کسی نداند نمیتواند بفهمد که این روفرشی و رومیزی که بسیار زیبا مثل قلاببافی هستند از پلاستیک کیسه زباله بافته شدهاند. چطور به این فکر افتادید؟
ج- واقعیت آن است که متأسفانه هنرهای سنتی و تزئینی در ایران مورد بیمهری قرار گرفته و هنرمندان سنتی هم با مشکلات متعددی مواجه هستند. بطور مثال من در این سن و سال هنوز با مستمری مرحوم پدرم زندگیم را میگذرانم و هیچگاه نتوانستهام هنر خود را بصورت شایسته عرضه کنم. زیرا نیاز به سرمایهگذاری داشتهام که هیچ وقت هم دولت در این راستا توجه خاصی بعمل نیاورده است. در این سن و سال هم که دیگ قادر به فعالیت جدی نیستم اما خودم بعنوان یک زن ایرانی که میدانم زنان بابد در اقتصاد و زندگی نقش برجستهای داشته باشند کوشش نمودم به سهم خود، این واقیت را در عمل نشان دهم. از مدتی پیش با استفاده از پلاستیک (کیسههای زباله)، البته کیسههای نو، توانستم یک ایدۀ جالبی را به عمل آورم. مشابه همین چیزهایی که این روزها بعنوان «بورس ایده» مطرح میشود. شاید برایتان جالب باشد که من عملاً پیشقراول همین بورس ایدهای هستم که این روزها علم شده است.
من با خانم حاجیه خانم دوانی که اتفاقاً همنام هستیم در «کانون جهاندیدگان» آشنا شدم و از طریق آشنایی با فرزند ارشد ایشان آقای غلامحسین دوانی متوجه شدم که آقای دوانی در حمایت از این چنین خانوادههایی درصدد تأسیس «نهاد پایداری خانواده» هستند که بتوانند با ارائه ایدههای مناسب و حمایت مالی خانوادهها و جوانان بیکار را به انجام ایدههای عملی و مناسب بکشانند تا بلکه از این طریق معیشت این خانوادهها در حد امکان تأمین شود. ایشان در بازدید از منزل اینجانب شاید جزو معدود کسانی بود که منزلت این کار و ایده مرا دریافت و مرا به تشویق و ادامه کار و انتقال تجربه به سایر بانوان واداشت که خدا کند اینان نیز در این امر موفق شوند.
س- چه پیامی برای خانمها و جامعه بیکار زنان دارید؟
ج- من فکر میکنم ما زنان باید بیش از آنکه انتظار داشته باشیم دیگران و دولت و سایرین بفکر ما باشند، خودمان به فکر خودمان باشیم. نمونه موفق آن همین «کانون جهاندیدگان» است که توانسته تعداد قابل از بانوان سالخورده اوقات خود را به بطالت نمیگذرانند.
س- انتظارات از جامعه و دولت چیست؟
ج- تصور میکنم چون خود را نماینده مردم میداند باید بیشتر به فکر معیشت زندگی مردم، و حمایت از هنرمندان به ویژه پیشکسوتان و سالخوردگان باشد و کوشش کند تا از تجربیات ارزنده هنرمندان بخصوص این تجربیاتی که میتواند مرج بیکاری فعلی را کاهش دهد حمایت مادی و معنوی بعمل آورد. از آحاد جامعه نیز انتظار دارم با شناخت بیشتر هنر ایرانی به ویژه هنرهای دستباف (فرشبافی، ترمهدوزی، قلاببافی، میلهبافی و ... ) ضمن پشتیبانی از هنرمندان از تداوم هنر اصیل ایرانی حمایت کنند.